آبگرم لاریجان(4مهرماه)
سلام ای ماه تابانم ای شمع شب تارم ای قشنگترین هدیه الاهی
دوباره اومدم تا این صندوقچه رو بازش کنم ویه یادگاری دیگه توش بذارم
فندقک من 4 مهرماه اخر شب بابایی گفت خانومی به نظرت مسافرت یک روزه کجا بریم منم بعد از کمی فکر آبگرم لاریجان رو پیشنهاد دادم بابایی هم گفت پس سریع حاضر بشید تا بریم منم شما فسقلیهام رو سریع آماده کردم ووسایل رو جمع کردم و راه افتادیم بابایی از قبل برای گرفتن خونه هماهنگ کرده بود وقتی رسیدیم شما وداداشیت از خستگی زیاد بیهوش شدید صبح هم خیلی زود از خواب بیدار شدید تو حیاط مشغول بازی شدیدخلاصه کلی کیف کردید چند دقیقه ای رو هم با این پروانه سرگرم بودی ما تا نزدیکهای ظهر اونحا بودیم وبعد برگشتیم تهران
این عکس ها رو هم تو راه برگشت به تهران تو ماشین ازتون گرفتم
عروسکهای زیبا روی مامانی
عزیزای دلم عاشقتونم
در اخر هم ممنون از عشقم زندگیم عمرم
و بهترین پدر دنیا
شــــــیـــــــــــرزاد جونـــــــــــــــــــــــــــــــــم