اهورا جوناهورا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره
مامان نسترنمامان نسترن، تا این لحظه: 38 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره
بابا شیرزادبابا شیرزاد، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
یکی شدن من وبابایییکی شدن من وبابایی، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

***شاهزاده کوچولو***

مهمون کوچولوی خونه مامان نسرین

1393/11/3 17:23
نویسنده : مامان اهورا
576 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی بند انگشتی من عروسک خوشگل ونازنازی مامان حالت چطوره عشقم. عزیزم امروز اومدم تا یه خاطره از روزهای قشنگ زندگیت رو برات ثبت کنم عروسکم 25دی ماه پنجشنبه ساعت 7غروب مامان نسرین اومد خونمون تا پیش دوتا فسقلیهای من بمونه ومن وبابایی بعد از 10 سال دوتایی با هم بریم کوه صبح جمعه ساعت 5 صبح وقتی شما خواب بودید من وبابایی رفتیم کوه خیلی خوش گذشت ساعت 12 ظهر برگشتیم خونه مامان نسرین میخواست بره خونشون نفس من هم گفت مامانی منم بیام خونتون بعد هم رفتی از بابایی اجازه گرفتی که بری خونه مامان نسرین بابایی هم بهت اجازه داد وشما هم فورا رفتی لباسهات رو آوردی وحاضر شدی وبا مامانی رفتی من وبابایی هم یه چند ساعتی استراحت کردیم طاها هم مشغول بازی بود بعداظهر به مامان نسرین زنگ زدم گفت که خاله فاطمه هم اینجاست واهورا کلی باهاش بازی کرده بعد هم با خود فسقلیت صحبت کردم این عکس رو هم خاله فاطمه ازت گرفته بود وگذاشته بود تو وایبر

(مرسی فاطمه جونم ,خاله فاطمه دختر خاله مامانه)

{کلی قربون صدقه ات رفتم  فدای اون خوابیدنت بشم که مثل فرشته ها می خوابی}

وقتی خونه نیستی جات حسابی خالیه خلاصه عروسکم از ظهر جمعه تا ظهر دوشنبه خونه مامان نسرین بودی وحسابی بهت خوش گذشت

مامانی هم حسابی بهت عادت کرده بود میگفت نمی یارمش این پسر منه واسم شده یه مونس بره جاش خیلی خالی میشه

منم هر وقت دلم برات تنگ میشد بهت زنگ میزدم و باهات حرف میزدم داداشی هم هر وقت دلش برات تنگ میشد دایی اسکایپ رو روشن میکرد و ما صورت مثل ماهت رو می دیدیم شما هم تا ما رو می دیدی از ذوقت تند وتند صفحه مانیتور دایی رو میبوسیدی

(قربون پسر مهربون واحساسیم بشم)

یکشنبه بعدازظهر هم عروسک کوچولوی ما به همراه مامانی رفته بود ددر مامانی جونش هم این کلاه وکفش خوشگل رو برای نوه نازنازیش خریده بود

(ممنون مامان مهربونم)

teddy4.gif

مبارکت باشه عسلم

عروسکم از بس کلاهش رو دوست داره وقتی هم میخواد بخوابه اول میگه کلاه سرم بذار بعد لالا کنم

اینجوری

 

پسندها (1)

نظرات (1)

زیــنب (مامان)
7 بهمن 93 18:11
سلام مبارک اهورا جون باشه هدیه مامان نسرینش خیلی قشنگه