اهورا جوناهورا جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
مامان نسترنمامان نسترن، تا این لحظه: 38 سال و 5 ماه سن داره
بابا شیرزادبابا شیرزاد، تا این لحظه: 40 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن من وبابایییکی شدن من وبابایی، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

***شاهزاده کوچولو***

7ماهگیت مبارک عزیزم

1391/11/30 17:05
نویسنده : مامان اهورا
185 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عزیزم قربون شکل ماهت بشم ١٠ بهمن ١٣٩١ شما کوچولوی نازنین ما ٧ماهه شدی مبارکت باشه گلم ایشاالله ٧٠ سالگیتو جشن بگیری پسمل نازم

حالا میخوام یه کم از کارها وشیطونیات بنویسم.

 ١٥ بهمن برای اولین بار به شما برنج دادم خیلی خوشت اومد فکر نمیکردم بتونی قورتش بدی اماخیلی خوب خوردی ومامانی کلی لذت بردو چون کمی بهونه گیر شده بودی شب که بابایی اومد رفت از انباری روروئک داداشیت رو واست آورد یعنی شما از ١٥ بهمن رسما داشتی راه رفتن یاد میگرفتی قربونت برم اول دنده عقب می رفتی اما بعد چند روز دیگه کاملا بهش عادت کردی وخیلی خوب راه میرفتی مامان قربون اون پاهای کوچولوت بشه

از ١٨ بهمن هم شروع کردی به سینه خیز رفتن البته بازم عقب عقب میرفتی یک بار هم که رو شکم خوابونده بودمت  وقتی اومدم بهت سر بزنم دیدم  بیدار شدی وبرگشتی وداری با دستات بازی میکنی آخه شما عاشق دستاتی یه جوری نگاهشون میکنی که آدم دلش می خواد بخورتت قربون دستای نازت بشم کلی ماچ مالیت کردم  اخه این گل پسر غلت زدنو یاد گرفته بود ازاون موقع به بعد هم  گاهی اوقات یه کوچولو غلت می زنی 

١٩ بهمن هم واست شام پلو با ماست ومرغ درست کردم که کلی خوست اومد ووقتی تموم شد کلی اشک ریختی فدای اون شکم کوچولوت بشم خدا رو شکر شما هم مثل داداشیت تو غذا خوردن حرف نداری اصلا به چیزی نه نمی گی

٢١بهمن هم برای بار اول بهت آب پرتقال دادم که بازم خوشت اومد

٢٢بهمن هم بابا جون برای بار اول موهاتو کوتاه کرد آخه بابایی دستش خیلی سبکه واسه همین گفتم موهاتو کوتاه کنه تا رشدش بیشتر بشه خیلی هم خوشگل شدی عروسکم

٢٧ بهمن هم برای بار اول زرده تخم مرغ با شیر رو نوش جان کردی جوجو کوچولوی من.

عزیز مامان کلا شما با غذا خوردن مشکلی نداری قاشق رو که می بینی کلی ذوق می کنی ودهان کوچولوتو تا جایی که میتونی باز میکنی حتی گاهی اوقات قاشق رو می گیری بعضی وقتها هم وقتی با لیوان کوچولوت بهت آب میدم خودت دسته لیوان رو نگه میداری ضمنا هر کجا هم شیشه شیرت رو ببینی میخوای بگیریش .خلاصه نفس مامان واسه غذا خوردن کلی از خودش اشتیاق نشون میده

 حالا از سینه خیز رفتنت بگم که دیگه تبدیل شده به چهار دست وپا شدن اما به صورت دنده عقب وای نمیدونی دستها وپاهای کوچولوتو اینقدر قشنگ رو زمین نگه میداری که نگو ونپرس از غلت زدنت بگم که مثل عقربه های ساعت به دور خودت میچرخی وقتی سر جات می خوابونمت یه متر اونورتر پیدات میکنم عادت هم داری وقتی از خواب بیدار میشی اینقدر میچرخی وقتی یه جا گیر افتادی گریه میکنی گاهی اوقات هم شروع میکنی به خوردن زمین قربون اون دهن کوچولوت بشم که همیشه گشنس. وقتی هم به پشت میخوابونمت اینقدرپاشنه پاهای کوچولوتو رو زمین میکوبی که نگو ونپرس منم از ترس اینکه پادرد نگیری کفش پات میکنم وزیر پاشنه پات پنبه میذارم آخه حریف پای کوبی شما که نمیشم راستی اینم بگم که عاشق پاهاتم هستی وجفتش رو با دستات نگه میداری وبهم میزنی عوض دست دسی پاپایی یاد گرفتی.

از اسباب بازیهای موزیکال هم خوشت میاد عاشق کنترل وموبایل هم هستی هرجا ببینی سعی میکنی خودتو بهش برسونی وبگیریش فدای اون دستای فسقلیت بشم که همیشه در حال خوردنشونی

حالا از روروئک سواریت بگم که تند وتند پا میزنی وبه هرطرفی سرک میکشی قربون این پسر کنجکاو برم جالب اینجاست که وقتی میبرمت تو آشپزخونه وقتی حوصلت سر میره خودت به تنهایی از پله کوتاه آشپزخونه رد میشی ومیای تو اتاق قربون این شیطنت هات

علاقه شدیدی هم به تلویزیون ودیدن کارتون داری چنان متفکرانه به تلویزیون نگاه میکنی که هرکی ندونه میگه میفهمی داره چی میگه 

وقتی هم داداشی باهات بازی میکنه کلی قهقهه میزنی گاهی وقتها از خنده تو خندم میگیره

از حرف زدنت بگم که کلی اده بده وقانه قونه  میکنی مخصوصا اول صبح که از خواب بیدار میشی تازگی ها هم وقتی ازت دور میشم جیغ میکشی وقتی دوباره برمیگردم پیشت میخندی خیلی شیطونی میگی از کنار من جم نخورید ودلت میخواد همش باهات بازی کنیم.  مامان عاشق خنده هاته وقتی باهات حرف میزنم خیلی زیبا وملیح میخندی قربون این پسمل خوش اخلاقم برم. 

وای نمیدونی هر چی از شیرین کاریهات بگم بازم کمه نفسکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)